تمنای وصال

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم *** چه بگویم که رود غم ز دلم چون تو بیایی

تمنای وصال

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم *** چه بگویم که رود غم ز دلم چون تو بیایی

۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

۰۷ مرداد۱۷:۲۷

یاد سهراب بخیر!
آن سپهری که تا لحظه ی خاموشی گفت:
تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود، گر نشود
حرفی نیست؛
اما...
نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست!

********

میدونم که باور داری با نبودت نفسم تنگه...

ممنون که هستی...

سید سجاد | ۰۷ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۲۷
۰۷ مرداد۰۳:۴۴

ایســــــتــــاده ام ...


بگـــذار ســـرنوشـــت راهـــش را بـــرود ... !


مـــن ،


همیــن جا ،

 

 

 

کنار خاطراتت...


درســــت روبــروی دوســـت داشتـــنت و در عمــــق نبـــودنت ،


محـــــکم ایــستاده ام ...!!!


**********


یعنی میشود روزی برسد...
 

                                            که بیایی....

 

در کنارم ...

 

                       تا بخواهم گله کنم بگویی : هیس...!

 

همه کابوس ها تموم شد...

 ......

امید است.....

سید سجاد | ۰۷ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۴۴
۰۶ مرداد۰۳:۳۲


ندارم جز غم عشق تو در سر
ولی افسوس که از من جدایی


نمی دانی چه شوری در سرم بود
نمی دانی چه شوقی در پرم بود
نمی دانی چه بودم آن زمان ها
کجا روز جدایی باورم بود


جدا گشتیم ولی در ریشه با هم
جدا گشتیم ولی همیشه با هم
اگر چه روی هم را ما ندیدیم
ولی در انتظار و حسرت و غم


جدایی نقطه پایان ما نیست
کسی یاری گر ما جز خدا نیست
جدایی هم سرود دیگر ماست
کسی آگه ز راز ما دوتا نیست


کبوتر های عاشق بوده ایم ما
از این دنیای خاکی رو به بالا
پر پرواز خود را باز کردیم
پریدیم هر دو تامان تا کجا ها


جدایی اولش بی خانمانی ست
جدایی آخرش یک یادگاری ست
صفوف خاطرات تلخ و شیرین
که آن هم صحنه ای از زندگانی ست


جدایی حاصل تقدیر دنیاست
نویدش چشم امیدی به فرداست
اگر یک قفل بسته باشدش نام
کلیدش در میان آسمان هاست


جدایی آتشی از جنس آب است
تو می گویی که نه ؛ سربی مذاب است
به دیواری که محکم باشدش خشت
جدایی ضربه از پی خراب است


جدایی قطره های اشک و آه است
جدایی یک مسافر پا به راه است
صدای یک وداع خانمانسوز
و تصویر دلی بر روی ماه است


جدایی ساکت و خلوت نشین است
فضای خالی یک همنشین است
دلم آهسته در گوشم چنین گفت :
جدایی هم قشنگ و دلنشین است

اگر پایان غم هایش تـــو باشی
جدایی بهترین حرف زمین است

سید سجاد | ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۳۲
۰۶ مرداد۰۳:۱۳

این سوی زندگی من و تو هستیم و آن سوی دیگر سر نوشت !

این سو دستها در دست هم است و آن سو عاقبت این عشق !

به راستی آخر این داستان چگونه است ؟ تلخ یا شیرین ؟

سهم من و تو جدایی است یا برابر است با تولد زندگی مان ؟

چه زیباست لحظه ای که من به

سهم خویش رسیده باشم و تو نیز به ارزوی خود ! 

چه تلخ است لحظه جدایی ما و چه غم انگیز است لحظه خداحافظی ما !

این سوی زندگی ما در تب و تاب یک دیدار می باشیم ....

و آن سوی زندگی یک علامت سوال در آخر قصه من و تو دیده می شود !

خدایا تو کل بر خودت....

منتظر جواب علامت سوالم!!!!!

هر چه صلاح باشد راضیم...

هی رفیق!!!

بذار باشم کنار تو کنار عطر این احساس

بذار حبس ابد باشم تو عشقی که برام رویاست....



سید سجاد | ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۱۳
۰۳ مرداد۱۸:۲۱

نقطه ی تسلیم محضم نقطه ی آرامشم بود
اسمتو زمزمه کردم این تمام شورشم بود
تو هوای تو که باشم صاحب کل زمینم
من همه دنیامو دادم زیر چتر تو بشینم
شوق تسلیم تو بودن لحظه لحظه تو تنم بود
بهترین تصویر عمرم عکس زانو زدنم بود
تو یه طوفان من جزیره
من ناپلئون تو دِزیره
جز تو کی میتونست از من
همه دنیارو بگیره

ترانه سرا: روزبه بمانی

سید سجاد | ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۱