تمنای وصال

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم *** چه بگویم که رود غم ز دلم چون تو بیایی

تمنای وصال

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم *** چه بگویم که رود غم ز دلم چون تو بیایی

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۷ فروردين۰۶:۳۵

چه خوش گفت حافظ..............


بی مهر رخت روز مرا نور نماندست

وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست

هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم

دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست

می‌رفت خیال تو ز چشم من و می‌گفت

هیهات از این گوشه که معمور نماندست

وصل تو اجل را ز سرم دور همی‌داشت

از دولت هجر تو کنون دور نماندست

نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید

دور از رخت این خسته رنجور نماندست

صبر است مرا چاره هجران تو لیکن

چون صبر توان کرد که مقدور نماندست

در هجر تو گر چشم مرا آب روان است

گو خون جگر ریز که معذور نماندست

حافظ ز غم از گریه نپرداخت به خنده

ماتم زده را داعیه سور نماندست

سید سجاد | ۲۷ فروردين ۹۵ ، ۰۶:۳۵
۲۰ فروردين۲۱:۱۶

بهترینم سلام

امیدوارم خوب باشی گرچه میدونم خوب نیستی. از آخرین باری که دیدمت فهمیدم حالتو....

نیستی و خاطره ها داغونم میکنه.نه یکی نه دوتا کلی خاطره....

دلتنگتم تاابد هم نفس....

یه تصویراز تو و دریا...همه دارو ندارم شد
یه حسرت از همون چیزی که میخوام و ندارم شد

یه تصویر از تو و دریا پراز موج کرده روزامو...
تو طوفانت برام دنیاست، ببین شورِ تماشامو

یه وقتا رنگ چشماتونمیبینم، آخه دریا کناره برق چشماته
نمیشه فرقشون پیدا، یه قاب از هُرمِ این دستام

میسازم تا که این تصویر یه تیکه از وجودم شه...
مثل قسمت، مثل تقدیر….

میمونم خیر ه رو عکست، برام زنده  است پر از غوغا
چه لبریزم من از یادت، تو رو دارم تو این دست ها
نگاهم، خنده هام ،بغضم همه بوی تو رو داره
چقدر قصه ،چقدر حرمت ،ازاین تصویر سرشاره

بذاراشکام بشن آیینه، بشینن روبه روی تو
تلا قیشون با هم نابه ،میسازن بی نهایت رو

حقیقت داره این دوری ،تورفتی نیستی تو خونه
ولی فکرت ،غمِ عشقت ،شده مهمون و می مونه

یه تصویرازتو وو دریاهمه دارو ندارم شد
یه حسرت از همون چیزی که میخوام و ندارم شد....

چقدر دیگه اشک بریزم برای نبودنت...

سید سجاد | ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۱۶